دیکشنری
باقیمانده سموم
english
1
Poultry Terminology
::
Pesticide residues
واژگان شبکه مترجمین ایران
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
باقدرت
باقرقره
باقلوا
باقوت تلفظ کردن
باقی
باقی دار
باقی گذاردن
باقی گذاشتن
باقی ماندن
باقی مانده
باقی نگهداشتن
باقی کار
باقیماندگی
باقیمانده
باقیمانده اموال (متوفی)
باقیمانده سموم
باگ
باگاری بردن
باگاز خفه کردن
باگذشت
باگرمی
باگستاخی
باگلوله برف زدن
بال
بال برد
بال بزرگ
بال جلو
بال دادن
بال زدن
بال ماهی
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید